کلوپ: حاضر بودم استخوان ترقوهام را به سیمیکاس بدهم + عکس
سرمربی آلمانی تیم فوتبال لیورپول به اتفاق تلخی که در جریان بازی خانگی این تیم برابر آرسنال رخ داد واکنش نشان داد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، لیورپول، شب گذشته (شنبه) نه تنها 2 امتیاز از 3 امتیاز مصاف خانگی تیمش برابر آرسنال بلکه کاستاس سیمیکاس، یکی از بازیکنانش را هم در اتفاقی که شاید نظیر آن هر 100 سال یک مرتبه رخ دهد، از دست داد.
این اتفاق زمانی رخ داد که بازیکن یونانی در کشمکش با بوکایو ساکا، مهاجم انگلیسی آرسنال برای تصاحب یک توپ در نزدیکهای خط کناری زمین و محوطه فنی تیم لیورپول تعادلش را از دست داد و با سرمربی خود یورگن کلوپ که در کنار زمین نظارهگر بازی بود، برخورد شدیدی داشت.
بر اثر این برخورد، کلوپ تعادلش را از دست داد و روی بازیکن تیم خود افتاد. این برخورد خیلی شدیدتر از چیزی بود که به نظر میرسید و باعث شکستگی استخوان ترقوه سیمیکاس شد، طوری که پزشکان تیم محبور شدند او را بلافاصله به بیمارستان انتقال دهند. به این ترتیب کلوپ به شیوهای کاملاً ناخواسته به بحران مصدومیت تیمش دامن زد. لیورپول پیش از این اندی رابرتسون که از زمان عمل جراحیاش در ماه اکتبر هنوز خانهنشین است را از دست داده بود و حالا سیمیکاس هم به فهرست مصدومان این تیم اضافه شد.
این اتفاق برای کلوپ خیلی تلختر از مصدومیت رابرتسون بود چرا که خودش باعث آسیب دیدن بازیکن تیمش شد. سرمربی آلمانی درباره این اتفاق گفت: مصدومیت کاستاس، آسیب دیدگی رابرتسون را کاملاً تحت الشعاع قرار میدهد. استخوان ترقوه او شکسته است و برای مدتی طولانی دور از میادین خواهد بود. در ابتدا اصلاً فکرش را نمیکردم اتفاقی جدی رخ داده باشد چون هیچ دردی احساس نمیکردم.
کلوپ افزود: اگر امکان داشت، با کمال میل حاضر بودم که استخوان ترقوهام را بدهم تا کاستاس دوباره بتواند بازی کند. چون برای خودم هیچ مشکلی پیش نیامد، فکر نمیکردم که برای او هم مشکلی پیش آمده باشد اما وقتی از کاستاس پرسیدم که حالش خوب است گفت " نه، استخوانم شکسته است." مسلماً چنین اتفاقاتی آن هم وقتی خودت مسببش باشی اصلاً جالب نیست. حتی مطمئن نیستم که روی کاستاس افتاده باشم. واقعاً چنین اتفاقاتی نباید رخ دهد. مصدومیت رابرتسون کم بود و حالا باید این اتفاق را هم هضم کنیم.
بوکایو ساکا نیز به این اتفاق واکنش نشان داد و گفت: میخواهم از سیمیکاس عذرخواهی کنم. واقعاً قصد و غرضی نداشتم. موقعیت 50-50 بود. شانه به شانه شدیم و بعد ندیدم که او چطورافتاد. برخوردش با کلوپ را هم ندیدم. به حرکتم ادامه دادم چون حتی فکر نمیکردم که مرتکب خطا شده باشم.