تغییر مسیر فوتبالیستهای ایرانی از قاره سبز به صحرای خشک کشورهای عربی!
فوتبالیستهای جوان ایران تحت تاثیر ایجنتهای منفعت طلب راه پیشرفت در خارج از کشور را تغییر دادهاند و در حالی که سالها پیش قاره سبز مقصد آنها بود، حالا راهی صحرای خشک کشورهای عربی میشوند.
به گزارش خبرنگار مهر، نگاه آماری به ترانسفر فوتبالیستهای ایرانی به باشگاههای خارجی نشان دهنده تغییر نگرش و تفاوت فاحش در تعیین مقصدهای فوتبالی آنهاست که معمولاً زودگذر و بدون هیچ پیشرفتی منجر به بازگشت به وطن برای ادامه فوتبالی میشود که بی شک درگیر فضای کاذب پیشرفت بدون خروجی مشخص و مناسب است. بازیکنانی که عشق لژیونرشدن دارند اما هدفی برای پیشرفت در مسیر رسیدن به پیراهن بهترین باشگاههای فوتبال دنیا را ندارند.
افول ترانسفر اروپایی؛ از اوج تا انزوا
ترانسفر بازیکنان ایرانی به اروپا، خصوصاً پس از جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه، بهمثابه دروازهای برای جهانی شدن فوتبال ایران بود. در آن دوران، ستارههایی نظیر مهدی مهدویکیا، علی دایی، کریم باقری و مهدی پاشازاده به بوندسلیگا رفتند، در حالی که مهرداد میناوند و فرهاد مجیدی هم تجربه بازی در اتریش را داشتند.
این موج صادرات فوتبالی، نه تنها سطح فنی بازیکنان ایرانی را ارتقا داد، بلکه غرور ملی نیز در جامعه ایجاد کرد. خانوادهها با افتخار درباره پسرانی سخن میگفتند که حالا در باشگاههای بزرگی چون هامبورگ، بایرن مونیخ و بوخوم بازی میکردند.
سقوط از بوندسلیگا به لیگهای کشورهای عربی
حالا این روزها آن داستان موفقیت رنگ باخته است. نسل جدید بازیکنان، به جای فتح قاره سبز، راهی لیگهای امارات، قطر و کویت میشوند. بازیکنانی همچون رضا غندیپور، مبین دهقان، محمدمهدی محبی، مهدی قایدی، شهریار مغانلو، سامان قدوس، احمد نورالهی و دیگران، حالا در کشورهای عربی توپ میزنند.
این تغییر گرایش از باشگاههای حرفهای اروپایی به لیگهای پولمحور خلیج فارس، یک چرخه معکوس در فوتبال ایران است. در فصل پیش رو، بیش از ۱۰ لژیونر ایرانی در کشورهای حوزه خلیج فارس بازی خواهند کرد؛ آماری که نشاندهنده افت تدریجی در سطح فنی مقاصد ترانسفر بازیکنان ایرانی است.
مهدی طارمی؛ تنها پرچمدار در بین نخبههای اروپا
در حال حاضر تنها مهدی طارمی در پنج لیگ معتبر اروپا حضور دارد. انتقال او به اینتر، آنهم در سن ۳۳ سالگی، شاید میتوانست نقشه راه مشخصی بدهد اما بقیه راه دیگری را برگزیدند. طارمی برخلاف نسل ۹۸ که در اوج جوانی راهی اروپا شدند، پس از عبور از پورتو و لیگ پرتغال، به ایتالیا رسید. او تنها بازیکن ایرانی حاضر در تیمی است که در لیگ قهرمانان اروپا به صورت رقابتی بازی میکند، اما حتی پیرامون او هم هر روز شایعاتی درباره بازگشت به لیگهای حاشیه خلیج فارس یا سوپرلیگ ترکیه شنیده میشود.
بازیکنان نوپا در لیگهای غیرمطرح
از سوی دیگر، بازیکنانی مانند محمدمهدی زارع، محمدجواد حسیننژاد و سعید سحرخیزان، راهی روسیه شدهاند. لیگی که تحتتأثیر جنگ و تحریمهای اقتصادی، عملاً از چرخه فوتبال معتبر دنیا خارج شده است. این دسته از بازیکنان شاید لژیونر به حساب بیایند، اما نه بازارسازی دارند و نه در سطح استانداردهای حرفهای رشد میکنند.
دلایل خروج معکوس از نقشه اروپا
خروج معکوس و نزولی از فوتبال اروپایی برای لژیونرهای اروپایی دلایل متعددی دارد. بدون شک تحریمهای بینالمللی در این مسیر تأثیرگذار است. باشگاههای بزرگ دوست دارند بازیکنی را بخرند که تنها از راه فروش پیراهن او در نمایندگیهای رسمی خود در کشور زادگاه آن بازیکن، درآمد قابل توجهی کسب کنند. باشگاههای اروپایی به دلیل تحریمها قادر نیستند با ساختار مالی شفاف با باشگاههای ایرانی یا حتی بازیکنان ایرانی قرارداد امضا کنند.
فوتبال ایران آکادمی سازنده برای ترانسفر ندارد. هیچ باشگاهی مسیر اصولی آموزش، دیدهشدن و انتقال بینالمللی را طراحی نکرده است. در اروپا، آکادمیهای بازیکنساز جزئی از چرخه مالی باشگاهها هستند اما در ایران، خروجی آکادمیها یا در تیم بزرگسال بازی نمیکنند یا در سن بالا به باشگاههای بیاهمیت در آسیا ترانسفر میشوند.
دایره بسته در لیگ برتر ایران
بازیکنان درگیر یک چرخه داخلی هستند. بین سه تا پنج تیم میچرخند، قراردادهای چندمیلیاردی میبندند و انگیزهای برای خروج ندارند. همین اشباع داخلی، مانع جدی برای رویاپردازی بینالمللی شده است.
قراردادهای وسوسهانگیز خلیج فارس
اتفاق تلخ در ذهن بازیکن ایرانی به واسطه مشورت ایجنت ها رقم خورده است. باور عمومی در میان بازیکنان این شده است که حضور در قطر یا امارات با حقوق نجومی و رقابت فنی سادهتر، بهتر از زندگی در اروپای سرد و پر از چالش در فوتبال آنهاست. وقتی بازیکنی با یک قرارداد در امارات ماهی چند میلیارد تومان درآمد دارد، حاضر نیست در لیگ هلند یا بلژیک با یکسوم این رقم بازی کند.
جامعه، رسانهها و فریب افتخار کاذب
بی شک تأثیر فضای مجازی در تبلیغ بیضابطه از هر انتقال بازیکن به خارج، یک قهرمان ساخته است که همه چیز را تحت تأثیر خود قرار میدهد. حالا دیگر فرقی نمیکند ان بازیکن به کدام تیم و با چه هدفی رفته است حتی اگر آن بازیکن به لیگ دسته دوم کشور درجه دو آسیایی برود باز هم سیستم فاسد برخی رسانههای مجازی به تمجید از او میپردازند. جامعه نیز با این القای رسانهای، واقعیت را فراموش کرد: لژیونر بودن، افتخار نیست؛ وقتی لیگ مقصد، پیشرفت ندارد.
فوتبال ایران اکنون در چرخهای باطل و معکوس گیر کرده است. به جای اینکه بازیکنان با آموزش اصولی، مسیر اروپا را طی کنند، درگیر قراردادهای داخلی و بعد هم انتقال به تیمهای عربی میشوند. نام ایران دیگر در بازار فوتبال اروپا مترادف با استعداد نیست. فوتبال ملی ایران نیز از فقدان این تجربههای بینالمللی رنج میبرد.
اگر قرار باشد یک بار دیگر، نسلی مانند نسل ۹۸ یا حتی دهه ۸۰ به فوتبال ایران بازگردد، باید مسیر آموزش، ترانسفر و بازاریابی کاملاً بازسازی شود؛ وگرنه مهاجم بعدی ایران هم شاید راهی لیگ دسته دوم کویت شود، نه بوندسلیگا!